کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



غربت ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : سید هاشم وفایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

آتـش بـزن ای غـم تـمـام پـیـکـرم را            لبریز کن از خونِ دل و چشم ترم را

ای آه و نـالـه راه بـغـضـم را بگیرید            تا پـنـجـۀ بـغـضـی نگـیرد حنجرم را


خانه خـرابـم کرد سیـل اشـک، وقتی            کـردم نـظـاره تـربـت پـیـغـمـبـرم را

بگـذار تـا از غـربـت زهـرا بـکـوبـم            بـر پـنـجـره هـای بـقـیـع او ســرم را

ای کاش چون پروانه ای در ماتـم او            آتش بـسـوزانـد هـمـه بـال و پـرم را

اینجا چرا گـلچـین به گـل زد تازیانه            این غـم شراره زد دل غـم پرورم را

هرگز نمی بخـشم تو را شهـر مـدیـنه            من در کـجـا جـویـم مـزار مـادرم را

آتـش مـزن بر دفـتـر شـعـر "وفـائی"            ای اشک غم رنگین نمودی دفترم را

: امتیاز

توسل به ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع          !خرابه‌های تو، بـاغِ‌ بهشتِ ماست، بقیع!

تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی          غریبی و، همه كس با تو آشناست، بقیع!


اگر چه روی به كعـبـه نـماز می‌خوانیم          تو قـبـله دلِ مایی، خـدا گـواست، بقـیع!

به آن چهـار امـامـی كه در بـغـل داری          برای ما حَـرَمت مثل كـربـلاست بقـیع!

به یاد چهار پـسر، در كـنـار چار مزار          هـنـوز نـالـۀ اُمُّ البـنـین به پـاست، بقـیع!

علی نگفت، به جان علـی قـسم، تو بگو          كه قـبـرِ گـمـشـدۀ فـاطمه كجاست بقیع؟

هـنـوز نـالـۀ زهـراست از مـدیـنـه بـلـند          هـنـوز لـرزه بر انـدامِ مجـتبی‌ست بقیع!

قـوی‌تـریـن سـنـدِ غـربـت عـلـی در تـو          عِـذار نیـلیِ نـامـوسِ كـبـریـاست، بـقـیع

: امتیاز

تخریب حرم ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فرق دارد جلوه اش در ظاهر و معنا حرم           گاه شادی، گـاه غـم دارد برای ما حرم

کل معصومین مُعز المؤمنین در عالم اند           قبرشان قبله است حالا بی حرم یا با حرم


یک حرم در زینبیه یک حرم در شهر قم           یک طرف زائر فراوان یک طرف تنها حرم

مرتضی و فاطمه از هر نظر مثل هم اند           هست تنها فرق بین حیدر و زهرا حرم

اوج غربت در کدامین داغ معنا می شود           اینکه شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟

وای من سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر           خـادم فـرزند او دارد در این دنـیا حرم

شادی واهی کـنید امروز را؛ وهـابـیون           چون که میسازیم با قتل شما، فردا حرم

در مدینه کاخ ها با خاک یکسان می شوند           بعد از آن از دور چون دُر میشود پیدا حرم

گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست           داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم

یک سوی زینب حرم یک سوی دیگر قتلگاه           پیر شد در رفت و آمد های مقتل تا حرم

ناله میزد مادری با اشک واویلا حسین           ناله میزد خواهری با اشک واویلا حرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر           خـادم فـرزند او دارد در این دنـیا حرم

تخریب حرم ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

کاش اینجا داشت تکّـه سایه بـانی لااقل          کاش می دادنـد بر گـریـه زمـانی لااقـل

کاشکی می‌شد بریزی آب بر قبر حسن          کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل


کاشکی می‌شد کنار قبر صادق سینه زد          کاش می‌شد تا سحـر اینجا بمـانی لااقل

کاشکی می‌شد تا بگویی با نگهبان بقیع          زائران را خوب می‌شد که نرانی لااقل

کاش می‌شد آشکارا ریخت هنگام غروب          پشت دیـوار بـقـیـع اشک روانـی لااقـل

کـاش می دادیـم با یک روضۀ اُم البنـین          قـلـب سنـگـی نگهـبـان را تکانی لااقـل

کاش در خـاک بقـیـع اذن زیـارت داشتیم

کاشکی وقت نـماز٬ آنهم جـماعت داشتیم

آخـرش آقـا به این تـقـدیـر پایان می‌دهد          خـاتمه بر غـصۀ قـلب پـریشان می‌دهد

مطمئنم او بیاید کـار عـالم دست ماست          ساخت و ساز حرم را دست ایران می‌دهد

کارفرما مهدی و ما پا رکابش می‌شویم          اولش نقشه برای صحن و ایوان می‌دهد

گنبد و گـلدسته و ایـوان طلایی می‌شود          چون طلای این سه را شاه خراسان می‌دهد

چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می‌شود          قطعاً اذن ساخت دههـا شبـستان می‌دهد

هرچه سینه زن بیاید در حـرم جا می‌شود

دورتا دور رواق و صحن غوغا می‌شود

صبح وظهر وعصراین صحن وسراهم دیدنیست          روی گنبد پرچم یا مجـتبی هم دیدنیست

چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است          در مـدیـنـه چارتا نور خدا هم دیدنیست

می‌شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت          در مـیـان کاسهٔ آبی شـفـا هم دیـدنیـست

چارتا خـورشید پیش هم تـلألـو می کنند          چارتاخورشید این صحن و سرا هم دیدنیست

در زیارتـنامه خواندن زیر چـتـر آرزو          بین قـاب نـور ایـوان طلا هم دیـدنیست

از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع          تابش گـلـدسته های کـربـلا هم دیدنیست

مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت

گوشه این صحن باید پنجره فـولاد ساخت

حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است          حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است

ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو          درکدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است

در کجایت نیمه شبها مرتضی سینه زده          در کجایت رد پای اشکهای حیدر است

گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی وغم است          کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است

گرچه در قلب تو خوابیدند یک عدّه غریب          کـربـلا آرامـگـاه لاله هـای پـرپـر است

گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند          کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است

من نمیدانم که محسن هست آنجا یا که نه          در عوض کرببلا قبر علی اصغر است

در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع

یک جوان ارباً ارباً نیست قطعا ای بقـیع

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد وزنی در مصرع اول اصلاح شد

کاشکی می‌شد بگـویی با نگهـبان بقـیع          زائران را خوب می‌شد که نرانی لااقل

تخریب حرم ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل مثنوی

در عـالـم رویـا سفری سوی تو کردم            بی خود شدم از خود هوس کوی تو کردم

از شـوق زیـارت نفسم حـبس به سینه            خـواهـم بـنـشـیـنـم به سـر بـام مـدیـنه


مـن هـشـتـم شــوّال هــوایـی بـقـیـعــم            گریه کن یک روضۀ مکشوف و فجیعم

مرثیـۀ جانـسوزِ همان ظهـر جسارت            آن روزِ بـدِ حـملـۀ اشـرار و شرارت

روزیکه عدو تخم نفاقی به سبو ریخت            در شهر نبی گنبد و گلدسته فرو ریخت

حـالا مَـثَـل فـصـل خــزانـیِ بـهــاری            گریه کنم از بهـر ضریحی که نداری

صحن تو که دلگیر تر از کنج اتاقی ست            بر روی مزار تو نه شمعی نه چراغی ست

بیـن من و تو فـاصـلـه دیـوار کـشیدند            بر قـبـر تو نـقـاشی مـسـمـار کـشیـدند

از غصه بسوزم که غـریب وطنی تو            آری حـسنـی تو حـسنـی تو حسنی تو

با دیدن شش گوشه به این نکته رسیدم            مـظلـوم تر از تـشنـه لب بی کـفـنی تو

در پـیـش نـگـاه تـر تو فـاطـمـه افـتـاد            الحق که اسیـر غـم و درد و محنی تو

هم شاهـد دیـوار و در و کوچـه ای آقا            هم شـاهد گـوشـواره و دست بزنی تو

روزی به تـولای نـگـاهـت بـسـرایـیم            بـا فـرشچـیـان سـوی دیـار تو بـیـایـیم

مایـی که به دام غـم عـشق تو اسیـریم            احـداث حـرم را هـمگی دست بگیریم

روزی به تمـاشـای ضریـح تو بنازیم            در عـالـم نــقــاره زنـی ها بـنــوازیــم

سجـادیـه و صـحـن حـسـنّـیـه بسـازیم            اطـراف دو تا حـوزۀ عـلـمـیـه بسازیم

یک روز بـسـازیـم همه بـاورمـان را            خـوشحـال نـمـایـیـم دل مــادرمـان را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه های مراجع و علما حذف شد

خون دهن مـادرتـان جان به لبت کرد            بی خود نبـود در پـی لطـمـه زدنی تو

تخریب حرم ائمۀ بقیع علیهم السلام

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نه ضریحی، نه رواقـی و نه سقاخانه‌ای          چـشم‌ها چیـزی نمی‌بینند جـز ویـرانه‌ای

زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی          کـفـتـری پیدا نخـواهد کرد آب و دانه‌ای


بغض ها خالی نخواهد شد مگر با اشک ها          کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای

چـشم‌ها پیـمـانۀ اشکـند در این سرزمین          هرکه زائر می‌شود پر می‌کـند پیمانه‌ای

روضه خواندن، گریه کردن، فاتحه ممنوع شد          پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای

روز و شب گرم طواف قبله های خاکی‌اند          با دو چـشم کاسۀ خـون دستۀ پـروانه‌ای

کـافـران مامـور اجرای امـور دین شدند          کعـبـه باز افـتاده در دست بت بیگانه‌ای

غیر ویرانی چه دارد؟ هرکجا افتاده است          سـایـۀ عـالـم نـمـاها بر سر مـیخـانه‌ای؟

عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور          گـنـبدی از شعرهایش شاعـر فـرزانه‌ای

: امتیاز

تخریب حرم ائمۀ بقیع

شاعر : محمد بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر         پریشان است احوال من از حالی پریشان تر

مزار جـانشیـنـیان نبی را بی نشان کردند         و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر


گـمـان ذره ها خـامـوشی خورشید بود اما         نفهمیدند بیش از پیش می گردی فروزان تر

ولی می بینم این بدکارها از کار خود روزی         پـشیـمـانند این دنیـا و آن دنـیا پـشیـمان تر

دلـت آرامـگـاه پـنـج جـنّـت آفـریـن بـاشـد         نـدیـدم هیچ جا را از بهشت تو گلستان تر

تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب         ولیکن در وجود خاکیت قدریست پنهان تر

رسیده زائری بی جان که جان گیرد ز دیدارت         چه می بیند که برمی گردد از پیش تو بی جان تر

تو می باری به حال زائر و زائر به حال تو         تو از دل میشوی ویران تر و دل از تو ویران تر

برایت خواب ها دیـدیـم روزی آستـانت را         بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغان تر

: امتیاز

مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روزگار تو بغیر از درد غربت نیست که           روزگار من بغیر از آه حسرت نیست که

از تو گفتن کار اشک چشم باشد بهتر است           گریه وقتی هست دیگرجای صحبت نیست که


راه را بـستـند دیگر زائرت کـمتر شده           شأن تو آقای من این صحن خلوت نیست که

کاش اسمم بود جـزو کارگـرهای حـرم           کاش می مُردم برای تو لیاقت نیست که

دیر هم اینجـا بیایـم زود راهـم مـیـدهی           برسر خوان کریمان حرف نوبت نیست که

هم نجف هم کاظمین و کربلا رفتم ولی           تا نرفـتم سامرا کامل زیـارت نیست که

سامرا حتی اگر ویرانه باشد جنت است           زرق و برق ظاهری معیار جنّت نیست که

گنبد و گلدسته هایت کو؟به حالم رحم کن           آه در قلب شکسته صبر و طاقت نیست که

با دلم هرجای صحن تو بخواهم میروم           در مسیر عاشقی بُعـد مسافت نیست که

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هم نجف هم کاظمین و کربلا رفتم ولی           تا نرفـتم سامرا اینها زیـارت نیست که

مدح و شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

ای گرد کـاروان تو را حُسن مشتـری            بر خـسروان گـدای تو را نیز برتری

کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»            «ابن‌الرضا» ولیِّ خدا،شهره: «عسکری»


خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی            عــبـد درِ تـو را روشِ بــنـده‌پــروری

یک آسـمان ستاره زمیـن‌بـوس آستـان            صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری

پایت در آسمان، حرمت «سُرّ من را»            از «سُرّ من رآ»ت بر افلاک رهـبری

با اقـتـدار و قـدر و جــلال الــهــی‌ات            خُلق خوش محـمّـد و بازوی حـیـدری

نـام‌آوران بـرنـد به تـجـلـیـل از تو نام            پیغـمبـران کـنند به مـهـرت پـیـمبـری

از بام چرخ نقـش زمین گردد آفـتـاب            خـواهد اگر زنـد به تو لاف بـرابـری

گر با تو دشـمـنـم کـند اعـلان دوستی            من می‌کنم بر او ز دل و جان برادری

بالله قـسم به چون تو پدر فخـر می‌‌کند            بر خاک نرجس ار نبرد سجده مادری

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت            فـیـض مـسـیـح از دم بـیـمار بـستـری

بی مـهـر تو اگـر پـدر و مـادرم بـرنـد            سوگند می‌خورم که من از هر دو‌اَم بری

حاشا که هر حسن؛ حسن عسکری شود            تو دیگـر اسـتـی و دگـرانـنـد دیگـری

باید پـدر تو باشی و مهـدی بُوَد پـسـر            بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری

دردا که کُـشت معـتـمدِ سنگـدل تو را            در هـشتم ربیع نخـست از ستمـگـری

آزر گرفت تا جگـرت از شرار زهـر            بـاریـد اشـک شـیـعـه چنان ابـر آذری

جا دارد ار برای تو گریند روز و شب            جنّ و ملک زمین و زمان حوری و پری

مهدی غریب و نرجس مظلومه شد غریب            آن بانویی که داشت به تو فخر همسری

دردا که در بهار جـوانی خـزان شدی            از بس که کرد ساقی غم بر تو ساغری

پیـوستـه بـاد گـریـۀ «میثم» نـثـار تـو            کـاو را بوَد به خاک شما خط نوکری

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای پـسـر حجـت هـشـتـم جواد            قـبـلـه گـه حـاجت مـردم جـواد

گــوهـر دریـای ولایـت تـوئـی            چـشـمـۀ فـیـاض عـنایت توئی


از هـمـۀ خــلـق خــدا بـرتـری            بعـد رضا بر همگـان رهـبری

ریزه خور خوان تو اهل زمین            بندۀ فرمان تــــو روحُ الامـین

بحـر کـرم معـدنِ جود و سخـا            شاهـد جـود و کـرمت هل اتی

قـبـلـۀ حاجـات جهـان کوی تو            چـشـم امـیـد هـمگـان سوی تو

قــدر تــو از عـلم تو پـیدا شده            نزد همه خـصـم تو رسوا شده

مِهر تو جاری است در اعضای من            ذکـر تـو آســایـش فـردای مـن

جِن و مَلَـک در ره تو پـایـبـند            اهل جهـان از نِعَـمَت بهره مند

نـام تـو سـر لـوحـۀ دیـوان من            مهـر تــو سـرمـایـۀ ایـمان من

مـظهـر جـودی و نامت جـواد            از کـرم خـویش خدا بر تو داد

ای که به خلق دو جهانی امیر            روز جزا دســت مرا هم بگیر

: امتیاز

مدح و شهادت امام محمد باقر علیه السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای نعـمـت ولایت تو بهـتـرین نِـعَـم            وی لـطف بـی نهـایت تو شامل اُمـم

هم کاشف الغمومی و هم باقـر العـلوم            هم چشمۀ کـمـالی و هم منـبع حکـم


ای آنکه گفت خواجه اَسری ترا سلام            بپـذیر هم سـلام من خـسته از کـرم

وا حسرتا که کشته زهـر جفا شدی            از کیـنۀ هـشام تو ای شـاه محـتـشم

دشمن پی اذیّت تو قد نموده راست            چندانکه شد ز کثرت غم قامت تو خم

تأ ثـیر زهر تعـبیه در زین بپای تو            بگسیخت تار و پود وجود تو را ز هم

ای خفته در بقیع که قبرت بود خراب            جانها فدای غـربتـت ای کـشتۀ ستم

پیوسته در عزای تو و بر مزار تو            چشم کبود چرخ ببارد سرشک غـم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام محمد باقر علیه السلام

شاعر : عبدالحسین رضائی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بسر می پرورانم من هوای حضرت باقر           به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر

ز عشق جان من بر لب رسیده کس نمی داند           که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر


چنان بگـرفـته عـلـمش آفـاق را یکـسـر           که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر

پیمبر گفت با جابر که خواهی دید باقر را           سلام از من رسان آنگه برای حضرت باقر

به رستاخیز گر خواهی نجات از گرمی محشر           برو در سـایه ظل همای حضرت بـاقـر

: امتیاز

مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : حامد ظفر نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

امروز اگر بی سر و سامـان تو هستیم            فـردا به جزا دست به دامان تو هستیم

در طالـع بـرگـشتـه اگر هیـچ نـداریـم            خوش بخت از اینیم که از آنِ تو هستیم


مانند کویری که ترک خورده و خشک است            ما مـنـتـظـر بـارش بـاران تو هـستـیم

هنگام دعا بارش باران که شروع شد            خندان شده بودیم که گـریان تو هستیم

کافی ست فـقط گـوشۀ چـشمی بنـمایی            بی چون و چرا در پی فرمان تو هستیم

امـروز نـه؛ والله کـه از بــدو تــولّــد            ما ریزه خـور سفـره احسان تو هستیم

در مسلک ما رسم بر این است که گوییم            یا حضرت سجاد ثـنـا خوان تو هستیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف ادبی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

امـروز نـه؛ والله که از روز قـیـامـت            ما ریزه خـور سفـره احسان تو هستیم

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار           بر تـنِ هـستی قـرار آمد قرار آمد قـرار

غنچۀ زهرا به بار آمد به بار آمد به بار           عالم از یک گل بهار آمد بهار آمد بهار آمد بهار


جـان به شوق او؛ نثار آمد نثار آمد نـثار           لیل رفـت اینک نهار آمد نهـار آمد نهار

دامن ریحـانه‌ات گـردیده گـلشن یا رضا

خانۀ تو، قلب تو، چشم تو روشن یا رضا

ای رضائیون رخ ابن الرضا را بنگرید           رکن ایمان، حصن دین، کهف تُقی را بنگرید

چـارده مرآت حُـسن کـبـریـا را بنگـرید           هیبت و قدر و جلال مرتضی را بنگرید

بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگرید           طلعت قرآن جمال مصطـفی را بنگـرید

قـبلۀ اهل ولا باب الـمراد است این پسر

جود با لبخند می‌گوید جواد است این پسر

ای عروس فـاطمه خـیـرالانـام آورده‌ای           عـاشـر مــاه رجـب مــاه تـمـام آورده‌ای

عـرشیـان را آفـتـابـی مـستـدام آورده‌ای           فرشیان را رهبری گردون مقام آورده‌ای

نـوریان را در همه عـالـم امام آورده‌ای           نــاریـان را آیـت بــرداً ســلام آورده‌ای

جان جان عالم است این بر سر دوشش بگیر

ای عروس موسی جعفر در آغوشش بگیر

آسمان گوید که این خورشید تابان من است           عرش می‌بالد که این ماه فروزان من است

عدل می‌نازد که این مولود، میزان من است           وحی می‌خندد که این پاکیزه تن، جان من است

مادرش ریحانه می‌گوید که ریحان من است           در بغل او را رضا گیرد که قرآن من است

بشنوید از حضرت جبریل با صوت جلی

کــوثـر دوم مـبـارک بـاد بـر آل عــلــی

ای وجود جود از جود وجودت یا جواد           دوستان و دشمنان مرهون جودت یا جواد

حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد           لوح دل آئـینۀ غـیب و شهـودت یا جواد

مـدح تو گـفـته خـداوند ودودت یا جـواد           ای ز وهم خلق، بالاتر حدودت یا جواد

تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر

هم تو دُرّ هشت دریایی و هم بحر سه دُر

نوح دل یوسف لقا موسی کلام عیسی دمی           بحر ایمان را گهر دُرهای رحمت را یمی

هم کـتاب الله نـاطق هم خطاب محکـمی           در محـیط عـلـم سـکّـانـدار کـلّ عـالـمی

در سنـین خُـرد سـالی پـیـر پور اکـثـمی           از تـمـام انـبـیـا غـیـر از محـمـد اعـلمی

در جواب یک سؤال آری هزاران مسئله

افکـنی بر گـردن صد پـور اکـثم سلـسله

آبـرو بـخـشـان عــالـم آبــرومـنـد تـوأنـد           در سنـیـن کـودکـی افـلاک پـابـنـد تـوأند

جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند توأند           صد چو لقمان مستمند حکمت و پند توأند

انـبـیاء یکـسرهـمه مشـتاق لبخـنـد توأند           در سما افـلاکـیان از مهـر در بـند توأند

باد و بارن، ابر و دریا بی قرارت می‌شود

در شکار ماهیی مأمون شکارت می‌شود

ای بلندای زمان مرهـون عـمر کوتهـت           اخـتـران پـروانۀ روی نکـوتـر از مهت

تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت           عرش و فرش و آسمانها و زمین دانشگهت

علم ما کان و یکون سطری به قلب آگهت           در کتاب آسمانی خوانده حق وجه اللّهت

می‌درخـشد تا قـیـامت کـوکـب اقـبـال تو

شوکت عباسیان چون مور شد پامال تو

دست تو وقـت کـرم کـار خـدایی می‌کند           چشم تو از عالمی مشکل گشایی می‌کند

خُـلق تو حتی ز دشـمن دلـربـایی می‌کند           مِهر تو در مُلک دل فرمانروایی می‌کند

ذات حق در طلعت تو خود نمایی می‌کند           عـالم خـلـقت سر کـویت گـدایـی می‌کـند

با تو دارم عرض حاجت از تو می‌خواهم مراد

یا جـواد ابن جـواد ابـن جـواد ابن جـواد

ای تو شمع و عالمت پروانه یا ابن الرضا           ای رضا را نازنین دردانه یا ابن الرضا

دامن ریحـانـه را ریحـانـه یا ابن الرضا           جود، پیش جود تو افـسانه یا ابن الرضا

من گـدایـم بر در این خانه یا ابن الرضا           آشـنـایـم، نـیـسـتـم بـیگـانـه یا ابن الرضا

تو مرا سر مست از جام ولایت می‌کنی

تو به مأمون حرز مادر را عنایت می‌کنی

کـیـستم من سائـل کوی تو یا ابن الرضا           روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرضا

مدح خوان تو، ثنا گوی تو یا ابن الرضا           تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرضا

من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرضا           دست دل آورده‌ام سوی تو یا ابن الرضا

ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان

کیست «میثم» خـاک راه میثم تـمّـارتان

: امتیاز
نقد و بررسی

بند هفتم این مثمن در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت ناقص و با کسر یک بیت آمده است لذا جهت رفع نقص بیت زیر اضافه شد

انـبـیاء یکـسرهـمه مشـتاق لبخـنـد توأند           در سما افـلاکـیان از مهـر در بـند توأند

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

با مهر تو دل سپهـری از نور شود            بـا یـاد تو سـیـنـه وادی طـور شـود

تـنها نه ز مـقـدم تو شاد است رضا            کـز آمـدنت فـاطـمـه مـسـرور شود


*************

آن گـل که سرآغـاز شکـوفـائی بود            رخـسـارۀ او بـهـشت رویـائـی بـود

وقتی که در آغوش رضا می خندید            چون دیـدن بـاغ گـل تمـاشـائی بود

*************

ای گل که فضا معطر از بوی تو بود            سر تا سر یثرب همه مشکوی تو بود

وقتی که رضا تو را در آغوش گرفت            در دیـدۀ او نـقـش گـل روی تو بود

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

ما خـشـكسـالـیـم و شما بـاران مایی            دریای لطف و فضل بی پایان مایی

وقتی كه اسم فاطمه روی لب ماست            بوی تو می‌آید، یـقـیـن مهـمان مایی


شاگرد درس تو كرامت پیشه گان اند            استـاد درس مـكـتـب عـرفـان مـایی

هر كس كه باشد منكرت پست است اما            من مطمئـنم این كه تو، قـرآن مایی

آن كس كه با تو رفت بیراهه نرفته            در كـشتـی فـیض خـدا، سكـان مایی

از لطف و احسان شما، از علم و جودت            بـی پـرده می‌گـویم شما ایـمان مایی

تو در دل خوبان عـالـم جای داری            زیـرا كه نــور دیـدۀ سلـطـان مـایی

چشم و چـراغ هـشتـمین ماه خدایی

یعنی كه فرزند علی موسی الرضایی

آن قدر كه چشمان زیبای تو ناز است            مانند سجاده به طاق عرش باز است

وقتی كه اسم تو می‌آید آسمان هم...            با ذكر نامت غرق در سوز و گداز است

یك دو قـدم بـردار كه عـالم بـبـیـنـد            خاك زمین از گام هایت دل نواز است

روز قـیـامت می‌شود فهمید این را:            هركس كه قدری با تو باشد سرفراز است

ما را هم از حال دعایت جرعه‌ای ده            آقا امـامت كـن بیا وقـت نـماز است

مرغ سحر دیشب تمام ذكرش این بود            نام جواد از روز اول چاره ساز است

وقتی كه تو رو به خدا غرق دعایی            انگار كه حـیـدر كنار جانـماز است

 ما را بـخـر تا كه بـرای تو بمانـیم

روزی مان كن تا گـدای تو بـمانـیم

در هر نگاه تو صفا را می‌توان دید            قطعاً علی موسی الرضا را می‌توان دید

در نـیـمـه شب هـای خـدایـی تـو آقا            هر شب سرشك ربّنا را می‌توان دید

آقا به جان نوكرانت كفر این نیست            در چشم های تو خدا را می‌توان دید

دست گدا وقتی كه سوی تو دراز است            لطف امـام مجـتـبی را می‌تـوان دید

هر شب كنار سفره‌ات خضر و كلیم اند            چون حضرت خیرالنسا را می‌توان دید

عـالم فـقـیـر دست هایت هست زیرا            در خـانـۀ تو انـبـیـا را می‌تـوان دید

از آسمان كـاظمیـن از روی گـنـبـد            گـلـدسته‌های كـربلا را می‌توان دید

از صحن تو تا كـربلا یك راه دارد

یـك جــاده‌ای كـه نــام ثــارالله دارد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بـاز بـر نخـل ولایت ثـمـری داده خدا            آسـمـان عـظـمت را قـمـری داده خـدا

در بهـاری همه زیـبائی و امید و صفا            گـلشن مهر و وفـا را ثـمری داده خدا


دهـم مـاه رجـب لـیـلـۀ قـدر دل ماست            وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا

شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا            به رضا کـوثر و قـدر دگری داده خدا

حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است            که بر این خانه صفای دگری داده خدا

به جهـان بـشریت ز حـریـم ملـکـوت            با جـمـال مـلـکـوتی بـشـری داده خـدا

تـا که در بـادیـه عـشـق توقـف نـکـنـد            باز این قـافـلـه را راهـبـری داده خـدا

همه از مرحمت این پدر و این پسر است            هرچه بر هر پسر و هر پدری داده خدا

همچو او نیست دگر پُر برکت مولودی            مقدمش را چه مبارک اثری داده خـدا

اولیاء جـمـلـه جوادند ولـیـکن ز جواد            جـود را جـلـوۀ تـابـنـده تری داده خـدا

تا دهـد قدرت فـرعـونی مـأمـون بـباد            به جگر گوشه موسی پسری داده خدا

جز مدیح علی و آل (موید) را نیست            آری آری که به هر کس هنری داده خدا

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگـر چه پـیـر اگـر چه خـمیـده‌ام بابا            دوباره بر سر خـاکـت رسیده‌ام بابا

رسیده‌ام که بگویم چه آمده به سرم            رسیـده‌ام که بگـویـم چه دیـده‌ام بابا


ببین که پـیرتر از روز قـبل آمده‌ام            نفس نفـس ز فـراغت چکـیده‌ام بابا

بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست            که روی دخـتـر خود را ندیده‌ام بابا

از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون            مـیـان مـردم شـهـرت دویـده‌ام بـابا

ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم            ببین که طعم حرارت چـشیده‌ام بابا

دلـم هـوای تو و یـاد محـسنـم کرده            مـرا بـبـر به کـنـارت بـریـده‌ام بـابا

: امتیاز

مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آسمان مـاتم گرفـته از جـفـا یابن الحسن           سر کشیده ساقـی آن جام بلا یابن الحسن

بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است           غرق ماتم گشته شهر سامرّا یابن الحسن


دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع           در کـنار قـبـر او داری نـوا یابن الحسن

ای امیـد آخـرین ای روشـنی بخـش دلـم           ای که می‌باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن

در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی           بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محسن حافظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

می‌زند آتش به قـلبـم سـوزِ داغ عسكرى           گيرد امشب اشك من هر دم سراغ عسكرى

شد به سن كودكى فرزند دلبـنـدش يتـيـم           گشت دُرّ اشك مهدى چلچـراغ عسكرى


در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق           لاله سان شد قلب ما خونين ز داغ عسكرى

بس كه اندوه فراوان ديد از جور خسان           شد لـبالب از مـى غـم ها ايـاغ عـسكرى

با گلاب اشك و با سوز درون گويد سخن           حافظى آن بلبل خوش خوان باغ عسكرى

: امتیاز

مدح و شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محسن حافظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت           از آتش بـيـداد ز پـا تا به سـرت سوخت

اى يــازدهــم اخــتــر پُــر نــور ولايـت           خورشيد ز هجر رخ همچون قمرت سوخت


اى پـــارۀ قــلـب نـــبــى و زادۀ زهـــرا           از آتش زهر ستم و كين جگرت سوخت

از داغ جهان سـوزِ تو در دشت محـبّت           چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت

چون مشعل افروخته در سوگ و عزايت           اى واى دل مهدى نـيكو سيـرت سوخت

در فصل شباب از ستـم و كـيـنـۀ دشمـن           چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت

اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت           قلب همه از داغ دل پُـر شررت سوخت

: امتیاز